.:. به نام تک نوازنده ی گیتار عشق .:.

*۩۞۩* رو یـاهــایـــت را بــه خــاطــر بــســپــار و بــه آنــهـا زنــدگــی بــبــخـش *۩۞۩*

.:. به نام تک نوازنده ی گیتار عشق .:.

*۩۞۩* رو یـاهــایـــت را بــه خــاطــر بــســپــار و بــه آنــهـا زنــدگــی بــبــخـش *۩۞۩*

فنجان چای

تمام غمها و خستگی هایم را درون فنجان چای می ریزم 

  

به یکباره سر می کشم  

 

این چای بود یا قهوه؟!

لطفا نقد کنید...

آنقدر رادیکال ها را از هم کم کرده ام 

 

و حاصلشان را با هم جمع کرده ام 

 

آنقدر روی دیوار کاهگلی همسایه معادله چند مجهولی نوشته ام 

 

که ترک برداشته است 

 

شاید دلش لرزیده است از ریاضت 

 

اگر دل من هم بود می لرزید 

 

که بی تو باشم 

 

دیگر هیچ کس به آن دیوار تکیه نخواهد داد 

 

حتی کبوتر آزاد و رها دیگر لب بامش نخواهد نشست 

 

من دیوار نبوده ام 

 

اما تو که حکم دیوار را داشتی 

 

چرا پشتم را خالی کردی؟!

انتظار { فرزانه }

 

سرشار از احساس پاکم

 

بهتر از این نمی شود... 

 

عشق و صفا موج می زند !

 

همچون دریای خروشان

 

چگونه قدر این لحظات را بدانم؟؟؟ 

 

چگونه ریه ام را از هوای عاشقی پر کنم ؟؟!

 

تلالو نور در آینه های کوچک

 

نگاه منتظرانه... 

 

نگاه غمگین

 

اشک شوق

 

اطرافیانم همه عاشق اند 

 

به سویی می دوند

 

اما من اینجا فقط نظاره گرم

 

کسی در گوشه ای تنها زانوی غم به بغل گرفته  

 

کسی آرام می گرید

 

کسی اعمال روز پیشین را بررسی می کند 

 

وکسی نگاه منتظرانه و عاشقش در دور دست ها سیر می کند 

 

کسی در اوج تفکربه نقطه ای خیره است و فردایش را مرور میکند

 

وبرنامه ریزی نسبتا دقیق برای گذشته تباهش دارد   

 

پیرزن دل شکسته ای تسبیح سبز رنگش را بوسیله ی انگشتان نحیفش

 

 جابه جا می کند  اذکاری طویل می گوید...

 

از فاصله ها گریزانم { فرزانه }


از فاصله ها گریزانم 

 

فرسنگ ها را می پیمایم 

 

به تو میرسم 

 

به تو که شب ها و روز ها به من اندیشیدی 

 

و مرا در آغوش پر مهرت نوازش دادی

 

بوسه ای بر گونه ام زدی 

 

و مرا با گرمای و جودت گرم کردی 

 

و با چشمان پر لطفت آسمان را نگریستی 

 

و خدا را شکر کردی

 

هم اکنون تنها مانده ام بی تو

 

از من فقط و فقط بیشه ای بی آب وعلف مانده است 

 

بارانی از چشمان ابری ام می بارد و گونه هایم را سیراب می کند

 

تنها به سوی تو می آیم

 

دلتنگم

 

در انتظار جرقه ای هستم

 

جرقه ای که می تواند آتش فاصله ها را کم کند

 

و مرا به یگانه معشوقم برساند

 

ترنم و طراوت نیلوفر تو را به یاد من می آورد

 

 

به سوی تو می آیم

 

:: سلام :: { فرزانه }

 

سلام

 

سلامی به وسعت دریا

 

به وسعت تمام غم هایی که در دلم قرار داشت

 

به وسعت نگاهت که بوسیله آن تمامشان را زدودی

 

سلامی به قشنگی شکلات

 

سلامی به اندازه غم عاشق

 

سلامی به زیبایی معشوق

 

سلامی به شور عاشق 

 

سلامی به  مجنون

 

سلامی به لیلی 

 

سلامی به زیبایی  مهربانی

 

همه ی سلامهایم را تقدیمت می کنم به تو که

 

مهربانی

 

عاشقی

 

مجنونی

 

شکلاتی

 

و افسونگر

 

که میتوانی با نگاه زیبایت غم هایم را ببری به اعماق دریا و در

 

صندوقچه فراموشی بیاندازی . نیازی به قفل و کلید نیست .

 

قفل و کلید یعنی نگاهت

 

قفل و کلید یعنی معجزه

 

ومعجزه یعنی چشمانت