آنقدر رادیکال ها را از هم کم کرده ام
و حاصلشان را با هم جمع کرده ام
آنقدر روی دیوار کاهگلی همسایه معادله چند مجهولی نوشته ام
که ترک برداشته است
شاید دلش لرزیده است از ریاضت
اگر دل من هم بود می لرزید
که بی تو باشم
دیگر هیچ کس به آن دیوار تکیه نخواهد داد
حتی کبوتر آزاد و رها دیگر لب بامش نخواهد نشست
من دیوار نبوده ام
اما تو که حکم دیوار را داشتی
چرا پشتم را خالی کردی؟!
در نگاه سرد زمان " می بینم آنروزی را که تو با گامهایی استوار به سویم می آیی …………..
با سلام و خسته نباشید خدمت شما دوست عزیز
اوینار بار دیگر به روز شد
منتظر حضور سبز و نظرات سازنده شما هستم
موفق باشید
باعضویت در خبر نامه وبلاگ از بروز شدن آن به صورت ایمیل آگاه شوید