تو از کدامین شب سخن می گویی؟
هر شب همه جا رنجور بودم
رنجور
و ساعت ها
و ثانیه ها
پس و پیش می شدند
و من پریشان تر از ساعتی قبل
کاش ویران می شدند
این ساعت ها
این ثانیه ها
و این...
کاش ویران می شد آن کس که دروغ می گفت
کاش ویران می شدند
این روزهای تب آلود خسته
کاش ویران می شد
آن کس که دروغ می گفت
مادر بزرگ چقدر مهربان !
رنگ بوم نقاشی ام از گل های زیبای پیراهنش
و من بومی از گلهای بهاری
با عطری بهاری می کشم.
سوار بر قطار می روی
دستی تکان می دهی
و من خوش باور از اینکه بر می گردی
توی ایستگاه خاکستری گم می شوم
گویی قطار هم گم می شود
چرا بر نمی گردی؟
۴۰ کشته
۷ زخمی
اعدادی متفاوت
از این رادیوی قدیمی چه ناله ها برمیخیزد
صدای ناله کودک
صدای شیون مادر
اشک پدر چه بی صداست
این جا بوی خون
اینجا بوی درد می دهد
و ما بوی آزادی را از یاد بردیم