از فاصله ها گریزانم
فرسنگ ها را می پیمایم
به تو میرسم
به تو که شب ها و روز ها به من اندیشیدی
و مرا در آغوش پر مهرت نوازش دادی
بوسه ای بر گونه ام زدی
و مرا با گرمای و جودت گرم کردی
و با چشمان پر لطفت آسمان را نگریستی
و خدا را شکر کردی
هم اکنون تنها مانده ام بی تو
از من فقط و فقط بیشه ای بی آب وعلف مانده است
بارانی از چشمان ابری ام می بارد و گونه هایم را سیراب می کند
تنها به سوی تو می آیم
دلتنگم
در انتظار جرقه ای هستم
جرقه ای که می تواند آتش فاصله ها را کم کند
و مرا به یگانه معشوقم برساند
ترنم و طراوت نیلوفر تو را به یاد من می آورد
به سوی تو می آیم
نگاهم با نگاهت هردو نیکوست
نگاهت می کنم چون دارمت دوست
*-*-*-*-*-*
عشق یعنی دیده بر در دوختن
عشق یعنی در فراقش سوختن