-
غزلی برای تو
شنبه 20 بهمنماه سال 1386 21:35
غزلی برای تو اصلا چرا دروغ، همین پیش پای تو گفتم که یک غزل بنویسم برای تو احساس می کنم که کمی پیرتر شدم احساس می کنم که شدم مبتلای تو برگرد و هر چقدر دلت خواست بد بگو دل می دهم دوباره به طعم صدای تو از قول من بگو به دلت ... نرم تر شود بی فایده ست این همه دوری ، فدای تو! دریای من ! به ابر سپـردم بیـاورد : یک آسمان ،...
-
:. خـــیـــال تـــو .:
جمعه 19 بهمنماه سال 1386 22:28
خیال تو پرواز در هوای خیال تو دیدنی ست حرفی بزن که موج صدایت شنیدنی ست شعر زلال جوشش احساس های من از موج دلنشین کلام تو چیدنی ست یک قطره عشق کنج دلم را گرفته است این قطره هم به شوق نگاهت چکیدنی ست خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی بار غمت ـ عزیز تر از جان ـ کشیدنی ست من در فضای خلوت تو خیمه می زنم طعم صدای خلوت پاکت چشیدنی...
-
گلدانهای یاس
پنجشنبه 18 بهمنماه سال 1386 23:28
گرمای کرسی خواب آور بود من تند و بی پروا دور از نگاه مادرم خط های باطل را از مشق های کهنه ی خود پاک می کردم چون برف می خوابید در باغچه میگشتم افسرده در پای گلدانهای خشک یاس گنجشک های مرده ام را خاک می کردم
-
دیــدنــت ...
چهارشنبه 17 بهمنماه سال 1386 22:30
-
... بهشت و سیب ...
چهارشنبه 17 بهمنماه سال 1386 22:07
-
دخترک ...
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 21:46
اونی که تنها ترینه بی ستاره توی شبها اونی که دلش شکسته با نگاه سرد و خسته اونی که بی همزبونه توی این دنیا که پسته منم اون دختر تنها گمشده توی غبار غمها تک و تنهام تو فکر فردام پر از قصه دردام رویای لیلی و مجنون رویای شیرین و فرهاد رویای اون عشق های ناب که شدن واسش یه سراب منم اون دخترک غمها بی ستاره تک و تنها !
-
!.؟.!
دوشنبه 15 بهمنماه سال 1386 21:24
من همه ی قصه هایم قصه ی توست اگه غمگین است آن هم از غصه ی توست. عشق کلید شهر قلب است به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که با هر کلیدی باز شود. موج اگر می دانست ساحل هیچ وقت دستش را نمی گیرد هرگز برای رسیدن نفس نفس نمی زد.
-
:.: فـــاصـــلـــــه :.:
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 12:00
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد تو که رفتی همه ثانیه ها سایه شدند سایه در سایه ی آن ثانیه ها خواهم مرد شعله ها بی تو ز بی رنگی دریا گفتند موج در موج در این خاطره ها خواهم مرد گم شدم در قدم دوری چشمان بهار بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم مرد I Love You In This Distance
-
عاشق نشدی ...
جمعه 12 بهمنماه سال 1386 11:43
پیداست هنوز شقایق نشدی ... زندانی زندان دقایق نشدی ... وقتی که مرا از دل خود می رانی ... یعنی که تو هیچ وقت عاشق نشدی ... زرد است که لبریز حقایق شده است ... تلخ است که با درد موافق شده است ... شاعر نشدی وگر نه می فهمیدی ... پاییز بهاریست که عاشق شده است .
-
!! مجهول ؟؟ { فرزانه }
جمعه 5 بهمنماه سال 1386 19:32
قطره قطره خونم تو وجودم داره تبدیل می شه به مروارید تو چشمام سرم مثله یک جسم سنگین می مونه فکر می کنم سنگین تر از اون تو دنیا پیدا نمی شه تو دنیایی که هیچکس هیچکس هیچکس نمی خواد باور کنه که مقصره همه در این دنیا سعی و تلاششان اینکه دیگران رو مقصر بدونن و یا اینکه دلیل و بهانه های کاذب و باور نکردنی بیارن دستهای سردمو...
-
آتـش { فرزانه }
یکشنبه 30 دیماه سال 1386 22:49
هرکس در این دنیای فانی ارزش اشک های تو را ندارد گریه را به آن کسی هدیه کن که برایش جان می دهی نگاه کردن در خورشید چشمانت طوری صورتم را می سوزاند که اشک را به چشمانم هدیه می دهد زیباست تو را دوست داشتن زیباست جان دادن برای معشوق نگریستن به تو زیباست شیرین است اندازه یک شکلات قهوه ای همان شکلاتی که به یادگار در دهانم...
-
کشتی زوار درفته { فرزانه }
چهارشنبه 19 دیماه سال 1386 16:41
کشتی زوار درفته ناخدای دلم زانوی غم به بغل گرفته و در این اندیشه است که چگونه از تلاطم و طوفان های دل دریایی اش کشتی زوار درفته اش را نجات دهد و همچنان اشک ازگوشه های چشمش بر روی گونه روان است و آرام به گوشه لب می خورد . خود را به قلب کشتی می رساند و می بیند که در یک دقیقه صدها بار تکانی محکم می خورد و در هم فرو می...
-
زنــدگــی { فرزانه }
سهشنبه 18 دیماه سال 1386 20:47
زندگی عشق واژه ایست که به زندگی جان می بخشد وآن را معطر می سازد عطری به زیبایی سرسبزی برگ گل به زیبایی عطر خوشبو گل به زیبایی در کنار تو بودن به زیبایی زنده ماندن به زیبایی زندگی کردن و ماندن و بودن زندگی زیباست اگر به آن زیبا نگریست و به آن لبخند زد خندید و با او رفیق شد باید خود را به گذرش سپرد زندگی زیباست ای زیبا...